چگونه توجه به تفکر تحریف شده و معکوس کردن آن به بیمار کمک می کند که از مقاومت کردن در برابر ورزش دست بردارد و چگونه به چالش کشیدن تفکر تحریف شده می تواند در بالا بردن انگیزه بیمار موثر باشد؟
ما بخش زیادی از زندگی مان را به تحریف اطلاعات می پردازیم.
از درد و کوفتگی بدن خسته شدی؟
تماس بگیر و وقت معاینه یا فیزیوتراپی تنظیم کن!
ما این کار را برای ایجاد طرز تفکری که با گرایش طبیعی ما به منفی نگری یا خوش بینی متناسب است، انجام میدهیم.
به خصوص بیمارانی که در برابر گزینههای درمانی و خود مدیریتی مقاومت میکنند، اطلاعاتی که می بینند، می شنوند یا حس می کنند را به خوبی تحریف میکنند.
این مسئله میتواند تاثیر نامطلوبی بر انتخابهای روزمره آنها داشته باشد.
آنها ممکن است به طور غیر هوشمندانه ای خودشان از امتحان کردن تجربه های جدید محروم کنند؛ حتی مواردی که به ریکاوری آنها از جراحت و بیماری کمک خواهند کرد.
احساس بی چارگی، غم، امید نداشتن به داشتن چیزی موجب می شود که آنها تفکرشان را با افکار منفی شروع کنند.
درک انواع تحریف های شناختی
سوگیری شناختی روش مغز در تحریف واقعیت است به طوری که تجربه ما از دنیا مطابق با چارچوب ذهنی ما شود.
این سوگیری ها شامل تفکرات و دیدگاه های غیر منطقی است که ما به طور غیر ارادی شروع به پذیرش آن ها به عنوان حقیقت می کنیم.
در زیر خلاصهای از ۸ دسته از سوگیری های شناختی که به یک بیمار مشکل ساز معمولاً نشان می دهد آورده شده است.
همانطور که کمکم متوجه این سوگیری ها میشوید، میتوانید با هدف باز کردن دامنه تفکر بیمار، به چالش کشیدن آنها را شروع کنید.
تفکر سیاه یا سفید
تفکر سیاه یا سفید فقط اجازه فکر کردن به افراط و تفریط را می دهد.
به عنوان مثال بیمار یا درد دارد یا ندارد یا اینکه آنها یا کاملا خوب میشوند یا هیچ تغییری ایجاد نخواهد شد.
تعمیم افراطی
این روش تحریف مشابه تفکر سیاه یا سفید است اما در حد وسیع تر.
برای مثال اگر یک روش درمان موثر نبود، بیمار میگوید که فیزیوتراپی برای من موثر نخواهد بود.
این کار تعمیم بیش از حد تاثیرات و نتایج درمانی است.
فیلترهای منفی
تفکر منفی نیز مانند دو مورد بالاست اما شبیه زدن یک عینک بد بدبینانه می باشد؛ به طوری که همه چیز سیاه و منفی به نظر می رسد.
این تفکر میتواند در نتیجه نتایج ضعیف درمانی گذشته ایجاد شود.
تحقیقات نشان داده اند که افکار منفی منجر به افزایش ماده پی در بدن شود که متعاقب آن درد نیز زیاد می شود.
اگر یک پزشک در گذشته نتوانسته باشد به آنها کمک کند، بعد از آن مراجعه به پزشکان دیگر در هاله ای از ابهام قرار می گیرد.
بی اعتبار کردن جنبه مثبت
بی اعتبار کردن جنبه مثبت هنگامی است که مغز بیمار جنبه مثبت را طوری تحریف میکند که با یک استدلال منفی متناسب شود.
برای مثال یکی از چیزهایی که بیمار به خودش میگوید این است که “من هرگز خوب نمیشوم اما همه به من می گویند که چقدر خوب پیش می روم.”
مغز آنها مجبور است راهی را برای تحریف جنبه مثبت پیدا کند تا با تفکر منفی متناسب شود آنها احتمالاً این کار را با گفتن چیزهایی شبیه موارد زیر انجام دهند:
آنها فقط میخواهند با من خوب رفتار کنند تا مرا تشویق کنند اما منظورشان واقعا چنین نیست.
یا آنها مجبورند این را بگویند تا حالم بهتر شود.
نتیجه گیری سریع یا پیشگویی کردن
می توانید با شنیدن حرف هایی مانند “میدانم هیچ وقت مثل قبل نمی شوم” متوجه پیشگویی کردن و نتیجه گیری سریع شوید.
نتایج درمان به صورت قطعی مشخص نیست اما از آنجا که نتایج در ذهن بیمار تحریف شدهاند تبدیل به واقعیت می شوند.
بیمار فکر می کند که مانند یک پیشگو در حال پیشبینی کردن آینده است در حالی که واقعا نمی داند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.
اثر دوربین دو چشمی
تاثیر دوربین دو چشمی شبیه نگاه کردن از یک سمت از دوربین است. در یک سمت از دوربین چیزها بزرگنمایی می شوند و یک موقعیت یا نظر بزرگتر از آنچه که باید دیده می شود.
از سمت دیگر آن همه چیز کوچکتر نشان داده می شود و با کوچکتر نشان دادن آنها اهمیت آنها کم جلوه داده میشود.
تحریف “حس می کنم پس باید چنین باشد”
این نوع تحریف این نوع استدلال است که چون فقط آنها احساس خاصی دارند حتماً و قطعاً یک مسئله باید درست باشد.
احساسات می تواند غلط باشد اما اینطور حس شود که درست است.
بیمار ممکن است ناامید شود و خود را ببازد اما حقیقت این است که هنوز امید وجود دارد.
این امکان وجود دارد که آنها دیگر حال و حوصله ورزش کردن را نداشته باشند اما با ورزش حالشان بهتر شود.
به احتمال زیاد بیماران هیچگاه حوصله ورزش کردن را نخواهند داشت.
اینکه به آنها کمک کنیم متوجه این موضوع شوند موجب می شود که انتخابهای بهتری داشته باشند. حتی اگر این گونه حس نکنند!
جملات شامل “باید”
- این جملات انتظارات ضمنی هستند که بیماران از خود دارند.
- مثال:
- من باید حرکات کششی خودم را انجام دهم.
- من نباید به مدت طولانی پشت میز بنشینم زیرا کمر دردم بدتر میشود.
- من باید به کلاس های پایلیت بروم.
- من باید درمان های بیشتری انجام دهم.
اگر بیماران به آنچه برای خود فرض کردهاند نرسند حس بدی خواهد داشت مثل این که شکست خورده اند.
قدم هایی برای به چالش کشیدن فرضیات
همانطور که بیشتر متوجه این تحریفات می شوید بیشتر قادر خواهید بود که در طول مشاوره ها حواستان به آنها باشد.
این افکار احتمالاً یک الگوی تفکر هستند. برای کمک به بیمار برای حرکت به جلو باید آنها را به چالش بکشید.
مشاوره اولیه شما به ندرت بهترین زمان برای به چالش کشیدن این تفکرات تحریف شده است.
شما باید بسیاری از اطلاعات مهم دیگر را کنار هم بگذارید.
همچنین ضرورت دارد که قبل از به چالش کشیدن تفکر یک فرد، یک حامی احساسی فوق العاده باشید.
برای تبدیل شدن به چنین حامی که بیمار از یک نقطه نظر احساسی در کنار او احساس امنیت کند، به زمان نیاز دارید.
همچنین آنها باید قبل از اینکه حتی تغییر و بسط دادن تفکر شان را در نظر بگیرند، کاملاً به شما اطمینان کنند.
از پیش خود را آماده کنید
تفکر تحریف شده ای که می خواهید به چالش بکشید را بنویسید. برای مثال هیچ وقت بهتر نخواهم شد.
این تفکر قانونی را برای بیمار ایجاد می کند که هیچ ورزشی انجام ندهد زیرا آنها باور دارند که ورزش به آنها کمک نخواهد کرد.
خودتان را برای این که چگونه میخواهید این تفکر را به چالش بکشید آماده کنید.
می توانید سوال های زیر را بپرسید:
- از کجا می دانی؟
- این امکان وجود دارد که کمی بهبود پیدا کنید؟
- به چه دلیلی زحمت مراجعه برای درمان را به خودتان داده اید؟
پاسخ به این سوالات به شما کمک میکند که بفهمید بیمار چگونه دچار این تحریف های فکری شده است
و به شما کمک می کند که سوال بعدی را بپرسید.
همچنین می توانید نظرات منفی را با حقایق مواجه کنید تا بیمار بتواند احتمالات را در نظر بگیرد.
برداشتن این قدم زمانی بیشترین تاثیر را دارد که بیمار شروع به در نظر گرفتن این مطلب کند که دستیابی به میزانی از بهبود ممکن است.
می توانید از بیمار بپرسید که آیا کس دیگری را می شناسد یا درباره ی کسی شنیده است که با داشتن یک جراحت مشابه در روند درمان پیشرفت کرده باشد.
اگر جواب شما مثبت باشد این حقیقت تفکر تحریف شده ای که آنها در گذشته داشته اند را بیشتر به چالش خواهد کشید.
هدف پیدا کردن گزینه های ممکن است.
همانطور که بیمار نظراتش را به چالش می کشد احتمالا متوجه خواهد شد که چگونه روند پیشرفت خود را صرفاً به دلیل طریقه صحبت کردن او با خودش و دیگران، محدود کرده است.
با گسترش دادن دیدگاه فکری آنها بیشتر احتمال دارد که آنها از گزینه های مثبتی که به آنها ارائه می شود بهره گیرند.
چند کلام هشدار آمیز
متفاوت فکر کردن به طریق مثبت تر ممکن است برای بعضی افراد سخت باشد. ناامید نشوید.
سعی کنید در یک روند کند و آرام استقامت به خرج دهید و در میان برنامههای درمانی کمی فاصله زمانی بیاندازید.
بعضی بیماران سال ها یک روند تفکر تحریف شده منفی داشته اند. تغییر سریع احتمالاً سخت خواهد بود.
همانطور که استقامت به خرج میدهید، به بیمار تان امید خواهید داد.
همچنین به آنها کمک خواهید کرد که تصمیمات کوچکی را در زندگی روزمره شان بگیرند که در روند بهبودی شان موثر خواهد بود.
طرز تفکر را با سوالات غیر سربسته به چالش بکشید.
لازم است که بیمارتان به شما جوابی بیش از بله و خیر بدهد.
هر چقدر که بیشتر متوجه شوید که بیمارتان چگونه به طرز تفکری که دارد رسیده است بهتر می توانید به آنها کمک کنید.
برای یادگیری بیشتر درباره ابزارهای انگیزشی باید در این زمینه مطالعه کنید. شاید نیاز باشد که خودتان یا کارکنان تان در این زمینه آموزش ببینید.
لطفاً این مقاله را با همکارانی که مانند شما در این زمینه دغدغه دارند به اشتراک بگذارید.
بیشتر بخوانید: آیا داشتن انگیزه برای ورزش کردن کافی است؟
برای دریافت نوبت از کلینیک فیزیوتراپی دایان در شمال تهران با شماره های ۰۲۱۲۲۷۶۴۵۵۵ – ۰۲۱۲۲۷۸۶۰۴۹ – ۰۹۱۲۸۳۴۰۵۳ تماس بگیرید. و برای اطلاع از آدرس جهت مراجعه حضوری به صفحه تماس با ما مراجعه کنید.